گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بحران نویسه گردانی: BḤRʼN بحران . [ ب ُ ] (اِخ ) لغتی است در بَحران . || موضعی به ناحیه فرع حجاز. (منتهی الارب ) : سپاهی ز رومی و از پارسی ز بحران و از کردو از قادسی . فردوسی .و رجوع به بحرین شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه واژه معنی بحران بحران . [ ب ُ ] (ع اِ) تغییری که بیمار را پیدا آید در تب و با یوم اضافه شود چنانکه گویند «یوم بحران ». (ناظم الاطباء). یوم باحوری برخلاف ق... بحران بحران . [ ب َ ] (اِخ ) دو دریای روم و فارس . و منه مجمع البحرین . (منتهی الارب ). || بحرالروم و بحرالاسود. (النقود العربیه ص 134). بحران تشتت نامتعارف-آشفتگی حاد- نابسامانی مخل-تداخل کیفیات خارج از هنجار بحران نابسامانی-بی سامانی بحران این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: تِنژِه tenže (کردی: ته نگژه) آلوژ (کردی: آلوزی) ژلمِه (کردی: چه له مه) بحران افزا این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بهران بهران . [ ب ُ ] (اِ) باد سموم . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود