بحران . [ ب ُ ] (ع اِ) تغییری که بیمار را پیدا آید در تب و با یوم اضافه شود چنانکه گویند «یوم بحران ». (ناظم الاطباء). یوم باحوری برخلاف ق...
بحران . [ ب ُ ] (اِخ ) لغتی است در بَحران . || موضعی به ناحیه فرع حجاز. (منتهی الارب ) : سپاهی ز رومی و از پارسی ز بحران و از کردو از قادس...
بحران . [ ب َ ] (اِخ ) دو دریای روم و فارس . و منه مجمع البحرین . (منتهی الارب ). || بحرالروم و بحرالاسود. (النقود العربیه ص 134).
تشتت نامتعارف-آشفتگی حاد- نابسامانی مخل-تداخل کیفیات خارج از هنجار
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
تِنژِه tenže (کردی: ته نگژه)
آلوژ (کردی: آلوزی)
ژلمِه (کردی: چه له مه)
بهران . [ ب ُ ] (اِ) باد سموم . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).