اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بر

نویسه گردانی: BR
بر. [ ب َرر ] ۞ (ع اِ) دشت . مقابل بحر. (منتهی الارب ). زمین خشک . (از اقرب الموارد). زمین خشک و بیابان . ج ، بُرور. (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). خشکی :
نشان تو نایافته شهریارا
نه ماهیست در بحر و نه مرغ در بر.

فرخی .


از برکت این نور بر او خواند قران را
بنوشته بر افلاک و بر و بحر و جبالش .

ناصرخسرو.


وز نور تا بظلمت و از اوج تا حضیض
وز باختر بخاور و از بحر تابه بر.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
خانه بر بادی . [ ن َ / ن ِ ب َ ] (حامص مرکب ) حالت خانه بر باد بودن . رجوع به «خانه بر باد بودن » شود.
تخته بر تخته . [ ت َ ت َ / ت ِ ب َ ت َ ت َ / ت ِ ] (ق مرکب ) صفحه بصفحه . ورق ورق بر روی هم .پاره پاره . لخته لخته . تخته تخته انباشته : زیبقیه...
پوست بر پوست . [ ب َ ] (ص مرکب ) تهی و بیمغز و پوچ : آنکه چون پسته دیدمش همه مغزپوست بر پوست بود همچو پیاز.(گلستان ).
شاخ بر دیوار. [ ب َ دی ] (ص مرکب ) کنایه از مردمان پیش خود برپا و زعمی و گردنکش باشد. (برهان قاطع). شاخ به دیوار. (آنندراج ) : فردا کندت ز...
سر بر کمر زدن . [ س َ ب َ ک َ م َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از دیوانه شدن و سودایی گردیدن . (برهان ) (انجمن آرا).
Do Not Stand at My Grave and Weep The poem on a gravestone at St Peter’s church, Wapley, England "Do not stand by my grave and weep" is the ...
تفعلی بر حافظ. املاءِ نا صحیح تفألی بر حافظ.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بر آب انداختن . [ب َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) ظاهر و فاش کردن : تا چه خواهد کرد با ما تاب و رنگ عارضت حالیا نیرنگ نقش خود بر آب انداختی .حافظ.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.