اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برء

نویسه گردانی: BRʼ
برء. [ ب َ ] (ع مص ) آفریدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب الموارد). خلق . خلقت : برٔاﷲ الخلق ؛ آفرید خدای تعالی خلق را. (از اقرب الموارد). || به شدن و برخاستن از بیماری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و این بلغت اهل حجاز است . (از اقرب الموارد). بُرء. (منتهی الارب ). رجوع به برء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
بر زبان داشتن . [ ب َ زَ ت َ ] (مص مرکب ) بزبان داشتن . بزبان گرفتن کنایه از فریب دادن بحرف و صوت ملایم و سخنان نالایق گفتن کسی را. ||...
بر زبان دویدن . [ ب َ زَ دَ دَ ] (مص مرکب ) بر زبان رفتن . بر زبان گذشتن . گفته شدن . (آنندراج ).
بر زبان آوردن . [ ب َ زَ وَ دَ ] (مص مرکب ) گفتن : پس آنگه بر زبان آورد سوگندبه هوش زیرک و جان خردمند.نظامی .
بر صحرا افکندن . [ ب َ ص َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر صحرا نهادن . کنایه از غایت آشکارا کردن و شهرت دادن . (آنندراج ) : مجال صبر تنگ آمد بیکبارحد...
بر سکه رساندن . [ب َ س ِک ْ ک َ / ک ِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) مسکوک گردانیدن . (آنندراج ). سکه کردن . مضروب کردن : از چرخ بهیچ است تسلی دل ...
بر سنگ نشاندن . [ ب َ س َ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) بر سر سنگ نشاندن . خوار و بی اعتبار کردن . (آنندراج ) : بت سنگین دلی هر سو به نیرنگ نشانده عاشقان...
بر خاک افتادن . [ ب َ اُ دَ ] (مص مرکب ) بر خاک نشستن . کنایه از خوار و بی اعتبار شدن . (آنندراج ) : چون خاک رهت شدم مزن بانگ درشت حیف است ...
بر خاک افکندن . [ ب َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر خاک نشاندن . بر خاک انداختن . کنایه از خوار و بی اعتبار کردن . (آنندراج ). عقفرة؛ بر خاک افکندن ...
بر آب انداختن . [ب َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) ظاهر و فاش کردن : تا چه خواهد کرد با ما تاب و رنگ عارضت حالیا نیرنگ نقش خود بر آب انداختی .حافظ.
بر خلد سر بردن . [ ب َ خ ُ س َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از پایداری و همیشگی و جاودانی یافتن . (انجمن آرا) (آنندراج ). بر خلد سر کردن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.