برء
نویسه گردانی:
BRʼ
برء. [ ب ُ ] (ع مص ) بروء. بَرء. (از منتهی الارب ). به شدن از بیماری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). از بیماری به شدن . (غیاث اللغات از کنزاللغة). از بیماری برخاستن . (منتهی الارب ). || (اِمص ) بهبود. شفا. بهتری از بیماری . (زمخشری ). || (اِ) دوای مخصوص مرضی . (یادداشت مؤلف ) : فهذا [ ای الحنظل ] هو البرء من هذا الداء [ ای الجذام ]. (ابن بیطار).
واژه های همانند
۵۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۵ ثانیه
محنت بر. [ م ِ ن َ ب َ ] (نف مرکب ) برنده و زایل کننده ٔ محنت . غم زدا. اندوه بر : بیا ساقی آن می که محنت بر است به چون من کسی ده که محنت ...
مزده بر. [ م ُ دَ / دِ ب َ ] (نف مرکب ) مزدور. اجیر. (برهان ) (آنندراج ). مزدبر. مزدور. (ناظم الاطباء). مزده برنده . اجرت گیرنده . رجوع به مزدبر...
مژده بر. [ م ُ دَ / دِ ب َ ] (نف مرکب ) مخفف مژده برنده . بشیر. که مژده میبرد. که مژده میرساند. کسی که خبر خوش به کس دیگر می برد.که حامل ...
مسجد بر. [ م َ ج ِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماسوله بخش مرکزی شهرستان فومن . واقع در 12هزارگزی مغرب فومن و دوهزارگزی راه فرعی فومن ...
گوشت بر. [ ب َ ] (ص مرکب ) پوشیده شده از گوشت . از گوشت نو. || پر از گوشت . تنومند. (استینگاس ).
گیاه بر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) برنده ٔگیاه . || (اِ مرکب ) داس که بدان دروند. (السامی فی الاسامی ): مِحَشَّة؛ گیاه بر. داس گیاه . (مقدمة الادب ...
آئیتی بَر (اوستایی) به پیش بردن.
دور و بر. [ دَ / دُو رُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) دوروور. حوالی . اطراف . پیرامون . پیرامن . حول . گرد. گرداگرد. دورتادور. گردبرگرد. (یادداشت مو...
بر و بساط. [ ب َ رُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) زندگی و لوازم آن . || مقدماتی که برای انجام دادن کاری فراهم شده است . (فرهنگ لغات عامیان...