گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بعض نویسه گردانی: BʽḌ بعض . [ ب َ ] (ع مص ) ۞ گزیدن و اذیت کردن پشه کسی را. (از متن اللغة). آزار دادن پشه کسان را. (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی زبان باز زبان باز. [ زَ بام ْ ] (نف مرکب ) کسی که با زبان چرب و نرم خود مقصود خود را حاصل میکند یا مردم را فریب میدهد. (فرهنگ نظام ). چاپلوس . متملق ... سیاه باز سیاه باز. (اِخ ) دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه ٔ شهرستان خوی . دارای 1235 تن سکنه . آب آن از رود قطور و زارعان . محصول آنجا غلات ، کرچ... شیشه باز شیشه باز. [ شی ش َ / ش ِ ] (نف مرکب ) محیل و حیله گر و دغل باز و شعبده باز. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از غیاث ) (از برهان ) (از آنندراج ) : ... شیوه باز شیوه باز. [ شی وَ / وِ ] (نف مرکب ) معشوق و یا معشوقه ٔ با ناز و کرشمه . که دانا باشد به همه ٔ فن های عشقی و بکار برد آنها را. (ناظم الاطباء).... صورت باز صورت باز. [ رَ ] (نف مرکب ) شخصی که روزانه اشکال مختلفه ساخته مجلسی را گرم دارد، مانند شب بازان که شبها این عمل کنند. عمل او را صورت باز... شتاب باز شتاب باز. [ ش ِ ] (نف مرکب ) جلد. زود. تند. (ناظم الاطباء). دو در باز (عامیانه-مستهجن)گاینده از پس و پیش.کنایه از شخص فرصت طلب و رند. دغلکار.فریبکار. باز آرائی تغییر دکوراسیون هندسه باز هندسه باز. [ هَِ دِ س َ /س ِ ] (نف مرکب ) کنایه از محیل و مکار. (آنندراج ). میمون باز میمون باز. [ م َ موم ْ /م ِ موم ْ ] (نف مرکب ) آن که معاش او از بازی میمون باشد. (آنندراج ). بازی کننده با میمون و به بازی دارنده او را. کس... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۲۳ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود