اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بندی

نویسه گردانی: BNDY
بندی . [ ب َ ] (ص نسبی ) اسیر. گرفتار. (آنندراج ) (غیاث ) (فرهنگ فارسی معین ). اسیر و گرفتار. ج ، بندیان . (ناظم الاطباء). اسیر. (ترجمان القرآن ). زندانی . ج ، بندیان . (فرهنگ فارسی معین ). محبوس . مسجون . مغلول :
بندیان داشت بی زوار و پناه ۞
برد با خویشتن بجمله براه .

عنصری .


برفتن همچو بندی لنگ از آنی
که بند ایزدی بسته ست رانت .

ناصرخسرو.


تو بیچاره غلط کردی ره در
نجست از بندیان کس جز تو فریاد.

ناصرخسرو.


بدست اندرش بندی ناتوان
ز من در غم عشق نالنده تر.

مسعودسعد.


هرکه در بند تو شد بسته ٔ جاوید بماند
پای رفتن بحقیقت نبود بندی را.

مسعودسعد.


پذیرند از تو شاهنشاه و صاحب
همه گفتارها بندی و پندی .

سوزنی .


بندیان ز بند جسته برون
آمدند از هزار شخص فزون .

نظامی .


بسی بنده و بندی آزاد کرد
ز یزدان به نیکی بسی یاد کرد.

نظامی .


وگر کشتی آن بندی ریش را
نبینی دگر بندی خویش را.

سعدی .


و گروهی بخلاف این مصلحت دیده اند و گفته که در کشتن بندیان تأمل اولیتر. (گلستان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
نایچه بندی . [ چ َ / چ ِ ب َ ] (حامص مرکب ) نایچه سازی . شغل نایچه بند. (ناظم الاطباء).
غداره بندی . [ غ َ رَ / رِ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل غداره بند. غداره بستن . رجوع به غداره و غداره بستن شود.
غربال بندی . [ غ ِ /غ َ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل ساختن غربال . غربال بافی .
غربیل بندی . [ غ َ ب َ ] (حامص مرکب )غربال بندی . عمل غربال بند. رجوع به غربال بندی شود.
علاقه بندی . [ ع ِ / ع َ ق َ / ق ِ ب َ ] (حامص مرکب ) شغل علاقه بند. (ناظم الاطباء). || (اِ مرکب ) محل علاقه بند. دکان علاقه بندی .
کناره بندی . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ب َ ] (حامص مرکب ) برآوردن کنار چیزی : کناره بندی رود؛ برآوردن کنار آن تا زمین های مجاور را فرونگیرد. (یادداشت ...
شاخچه بندی . [ چ َ / چ ِ ب َ ] (حامص مرکب ) پیوند کردن درخت . (غیاث اللغات ). || کنایه از تهمت و بهتان . (برهان ). تهمت سازی . (غیاث ) : غنچه د...
شکسته بندی . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل شکسته بند. جبر. ردادی . مجبری . آروبندی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شکسته بند شود....
خوازه بندی . [ خوا / خا زَ / زِ ب َ ] (حامص مرکب ) آذین بندی شهر. آیین بندی شهر. (یادداشت بخط مؤلف ).
جراحت بندی . [ ج ِ ح َ ب َ ] (حامص مرکب ) شکسته بندی . جراحی . خسته بندی . زخم بندی . و رجوع به جراحت بند شود.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۲ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.