گفتگو درباره واژه گزارش تخلف به نویسه گردانی: BH به . [ ب َ ه ه ](ع مص ) ۞ خداوند مرتبه و جاه شدن ، نزدیک سلطان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه واژه معنی سکه به زر زدن سکه به زر زدن . [ س ِک ْ ک َ/ ک ِ ب َ زَ زَ دَ ] (مص مرکب ) سکه زدن زر را. رجوع به سکه زدن شود. || گفتار را با کردار پیوند دادن و خوب سرا... شهر به هم زدن شهر به هم زدن . [ ش َ ب ِ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) خراب و پریشان کردن شهر.(آنندراج ). فتنه و شورش افکندن در شهر : تا چشم بر هم میزنی افتاده ... به تعلیق درآوردن این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. به اطلاع میرساند این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. به من دخلی ندارد به من دخلی ندارد. به من ربطی ندارد، به من مرتبط نیست. رجوع شود به «دخل داشتن». توضیح: در بخش «دَخل» لغتنامۀ دهخدا چنین می خوانیم: "|| ربط: ا... بید رو به پائین بید رو به پائین . [ رو ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان فیلاب پائین بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافی... صفرا به سر آمدن صفرا به سر آمدن . [ ص َ ب ِ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) اندوهگین شدن . غمناک شدن . دود از کله برآمدن : در حال خویشتن چو همی ژرف بنگرم صفرا همی ب... سکه به زر کردن سکه به زر کردن . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ب ِ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سکه زدن زر را. || موافق گفته ای بعمل آوردن . (غیاث ). گفتار را با کردار پیوند... سنگ به سبو زدن سنگ به سبو زدن . [ س َ ب ِ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به سنگ شود. خوش به حال تو خوش به حال تو. [ خوَش ْ / خُش ْ ب ِ ل ِ ت ُ ] (صوت مرکب ) طوبی لک . خوشا حال تو. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ صفحه ۲۷ از ۴۶ ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۳۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود