به به
نویسه گردانی:
BH BH
به به . [ ب َه ْ ب َه ْ ] (ع صوت )کلمه ای است که در وقت فخر و مدح و یا وقت استعظام چیزی گویند، و منه الحدیث «به به انک لضخم ». (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بخ بخ . (اقرب الموارد). مأخوذ از په په فارسی . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۷ ثانیه
خون به دل کسی ریختن . [ ب ِ دِ ل ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کسی را در تب و رنج گذاردن . خون بدل کسی کردن .
خرمن کهنه به باد دادن . [ خ ِ / خ َ م َ ن ِ ک ُ ن َ / ن ِ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) به دوست گذشته لاف زدن و غرور کردن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج...
جای خود به کسی سپردن . [ ی ِ خوَدْ / خُدْ ب ِ ک َ س ِ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) کسی را قائمقام خود کردن : سپرد جا بتو هر کس ز بزم بیرون رفت توئی ...
کارد به استخوان رسیدن . [ ب ِ اُ ت ُ خوا / خا رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تنگ آمدن و قریب بهلاک شدن . (غیاث ). بستوه آمدن . جان بلب آم...
نامهٔ اوّل پولُس رسول به قُرِنتیان شهر قُرِنتُس مرکز ایالت اَخائیه در امپراتوری روم بود و یکی از شهرهای مهم یونان محسوب می‌شد. ترکیبی از نژادهای مختلف...
خود را به‌کوچه‌ی علی چپ زدن = به‌روی خود نیاوردن، دانسته به‌نفهمیدن، ندیدن، نشنیدن... زدن، به‌دلیلی.
هوراس مک کوی به سال 1897 در ایالت تنسی آمریکا به دنیا آمده و در دسامبر 1955 در سن پنجاه هشت سالگی درگذشته است.او که نه در زمان زندگیش و نه امروز نویس...
علیشیر نوایی (1501- 1441)
1- بیوگرافیسی
...
در مناطق غربی کشور حلوای کم ارزشی از نظر بها می پزند که تنها برای پر کردن شکم از شر گرسنگی می خورد و بس.
بنابراین اگر آدمی از شدت گرسنگی در حال مرگ...
پای کسی را به بند کردن . [ ی ِ ک َ ب ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وی را اسیر و مقید ساختن : مر آن هر دو را پای کرده به بندبه زندان فرستاد شاه...