بهرامی
نویسه گردانی:
BHRʼMY
بهرامی . [ ب َ ] (اِخ )ابوالحسن علی سرخسی . از شاعران عصر اول غزنوی است او در علوم ادبی ماهر و معروف بود. او راست : «غایةالعروضین » یا «غایةالعروضیین ». «کنزالقافیه » و «خجسته نامه »... وفاتش ظاهراً در اوایل قرن پنجم اتفاق افتاده است . (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ابوالحسن بهرامی در همین لغت نامه و مجمع الفصحا ج 1 ص 173 و حاشیه ٔ چهارمقاله ٔ عروضی و لباب الالباب ج 2 ص 55 و 57 شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
بهرامی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بهرام . رجوع به بهرامی شود.
شاه بهرامی . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از بخش سروستان شهرستان شیراز. دارای 109 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و برنج است . (از فرهنگ جغر...
منصور بهرامی (متولد ۱۳۳۵ در اراک) تنیسور حرفهای ایرانیالاصل مقیم کشور فرانسه است.
از سن ۶ سالگی با توپ تنیس آشنا گردید.او ابتدا به دلیل نبودن امک...
قبضه ٔ بهرامی . [ ق َ ض َ / ض ِ ی ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از گرفت قبضه ٔ کمان است و آن چنان باشد که به خنصر و بنصر و وسطی قبضه...
ابوالحسن بهرامی . [ اَبُل ْ ح َ س َ ن ِ ب َ ] (اِخ ) کنیت استاد علی متخلص به بهرامی ، از مردم سرخس و از شعرای زمان ناصرالدین سبکتکین . ابیات...
اَبوالْحُسُن خانِ بُهرامی، پسر عبدالوهاب خان تفرشی (۲۳ ربیعالاول ۱۲۶۱-۱۳۳۲ ق / ۱ آوریل ۱۸۴۵-۱۹۱۴ م)، پزشک و جراح معاصر ایرانی و از پیشگامان ترویج طبّ...