گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بی نویسه گردانی: BY بی . (حرف ) بجای «ب » که یکی از حروف الفباء است بکار رود : مگر که یاد نداری که چشم تو نشناخت بخط خویش الف را همی بجهد از بی . ناصرخسرو.راست از راه تقدم چون الف شد وآنگهی بدسگالش بازپس افتاده چون بی میرود.شمس طبسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه واژه معنی بی اعتقاد بی باور ، ناباور بی سالاری آنارشیست بی یکسویی بی حوصلگی بی طرفی بی اتفاقی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بی نزاکتی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. آرا بی را این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. آرا بی را آرایش بی رویه ، آرا به معنای آرایش می باشد و بی را در زمان قدیم به کارهای بیش از حد و زیاده روی در کاری می گفتند بی سرنوشت بلا تکلیف بی ایمانی بی ایمانی. (حامص مرکب ) ایمان نداشتن . بی اعتقادی. فقد و نبود و ایمان و باور و اعتقاد به دین و آئینی. بی دیانتی. متضاد بی ایمانی: دین باوری بی پا و سر بی پا و سر. بی پا و سر شدن. سر از پا نشناختن. به اخلاص رسیدن برابر ذوالجلال. /////////////////////////////////////////////////////////////////////////... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷۷ ۷۸ ۷۹ ۸۰ ۸۱ صفحه ۸۲ از ۹۸ ۸۳ ۸۴ ۸۵ ۸۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود