گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بی نویسه گردانی: BY بی . (حرف ) بجای «ب » که یکی از حروف الفباء است بکار رود : مگر که یاد نداری که چشم تو نشناخت بخط خویش الف را همی بجهد از بی . ناصرخسرو.راست از راه تقدم چون الف شد وآنگهی بدسگالش بازپس افتاده چون بی میرود.شمس طبسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه واژه معنی بی سعادتی بی سعادتی . [ س َ دَ ] (حامص مرکب )کیفیت و حالت بی سعادت . بدبختی . ناکامی و نامرادی : پیراهن بی سعادتی ز سر درکش ، صدره ٔ جفا چاک زن ۞ . (... بی سلیقگی بی سلیقگی . [ س َ ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی سلیقه . بی ذوقی . بی مهارتی . عدم مهارت . (ناظم الاطباء). بی سامانی بی سامانی . (حامص مرکب ) بی نظمی . بی انتظامی . (یادداشت مؤلف ). بی ترتیبی . بی نظامی . خلل . اختلال . (یادداشت مؤلف ). || بی معیشتی . درویشی و... بی ساختگی بی ساختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) صداقت و راستی . ساده دلی . بی تزویری . (ناظم الاطباء). رجوع به ساختگی شود. بی سابقگی بی سابقگی . [ ب ِ ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی سابقه . رجوع به سابقه و بی سابقه شود. بی زینهار بی زینهار. (ص مرکب ) (از:بی + زینهار) بی زنهار. بی امان . بی پناه : آهویی را کرد صیادی شکاراندر آخر کردش او بی زینهار. مولوی .|| بی خوف و خدان... بی زنجیره بی زنجیره . [ زَ رَ / رِ ] (ص مرکب ) که زنجیره ندارد. که منقش به نقش زنجیر نیست : درهم مسیف ؛ درمی که کناره ٔ آن بی نقش باشد. (یادداشت مو... بی دغدغگی بی دغدغگی . [ دَ دَغ َ / غ ِ ] (حامص مرکب ) بی اضطرابی و حالت بی دغدغه . بی دودمان بی دودمان . (ص مرکب ) (از: بی + دودمان ) که دودمان ندارد. بی تبار.نانجیب . که خانواده دار نیست . رجوع به دودمان شود. بی دیانت بی دیانت . [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + دیانت ) بی دین . || بی راستی و بیدرستی . (ناظم الاطباء). رجوع به دیانت شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷۴ ۷۵ ۷۶ ۷۷ ۷۸ صفحه ۷۹ از ۹۸ ۸۰ ۸۱ ۸۲ ۸۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود