گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بی نویسه گردانی: BY بی . (حرف ) بجای «ب » که یکی از حروف الفباء است بکار رود : مگر که یاد نداری که چشم تو نشناخت بخط خویش الف را همی بجهد از بی . ناصرخسرو.راست از راه تقدم چون الف شد وآنگهی بدسگالش بازپس افتاده چون بی میرود.شمس طبسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه واژه معنی بی موشدگی بی موشدگی . [ ش ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) اصلع و طاسی سر و کلی . (ناظم الاطباء). بی مهرگان بی مهرگان . [ م ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ۞ (از: بی + مهره + ان ) بجای کلمه ٔغیرذوفقار پذیرفته شده است یعنی جانورانی که فاقد مهره های پشت با... بی میانجی بی میانجی . (ص مرکب ) (از: بی + میان + جی ) بی واسطه . (دانشنامه ٔ علائی ص 124). مقابل میانجی . بی ناموسی بی ناموسی . (حامص مرکب ) بی عفافی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بی ناموس شود. بی همتایی بی همتایی . [ هََ ] (حامص مرکب ) کیفیت و چگونگی بی همتا. بی مانندی . یکتایی . بی نظیری . بی بدیلی . فردیت . عزت . بی مثلی . بی شریکی . بی اسطوره این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. زیرتنگ بی زیرتنگ بی . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیجنوند است که در بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع است و 480 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیا... بی خانمان این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بیپیرایه این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بی اعتبار این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷۶ ۷۷ ۷۸ ۷۹ ۸۰ صفحه ۸۱ از ۹۸ ۸۲ ۸۳ ۸۴ ۸۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود