بی
نویسه گردانی:
BY
بی . [ ب َی ی ] (ع ص ) (از «ب ی ی ») مرد ناکس و فرومایه و ابن بَی ّ مثله . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
واژه های همانند
۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
بی برگشت . [ بی ب َ گ َ ] (ص مرکب ) که نتوان آنرا بازگشت داد. که نتوان برگرداند.- اعتبار بی برگشت ۞ ؛ اعتباری است که نمیتوان آنرا برگرد...
بی آبروی . (ص مرکب ) ناپسند و ناموافق . (ناظم الاطباء). بی آبرو : یکی خرد گوساله در پیش اوی تنش لاغر و خشک و بی آبروی . فردوسی .وگر زین هنرها ...
بی پایاب . (ص مرکب ) عمیق . ژرف . که عمق آن معلوم نیست : رسیده در بیابانهای بی انجام و بی منزل برون رفته ز دریاهای بی پایاب و بی پایان . ...
بی پایان . (ص مرکب ) آنکه نهایت ندارد. (آنندراج ). بی انتها و بی کران و لایتناهی ̍ و بی آخر. (ناظم الاطباء) : الحق راه آن را دراز و بی پایان ...
بی رهنما. [ رَ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (ص مرکب ) بدون رهنمای و هادی . (ناظم الاطباء). بی رهنمای .
بی ریایی . (حامص مرکب ) عمل و حالت بی ریا. صداقت . راستی . اخلاص . خلوص نیت . (ناظم الاطباء). رجوع به بی ریا و ریا شود.
بی رغبتی . [ رَ ب َ ] (حامص مرکب ) بی میلی . عدم تمایل . بی اشتهائی : به بی رغبتی شهوت انگیختن برغبت بود خون خود ریختن .سعدی .
بی روایی . [ رَ ] (حامص مرکب ) ناروایی .عدم رواج . کساد. بیرونقی بازار. کاسدی : کاسدی و بی روایی از لب و دندانْت بر صدف و درّ و بر شکر زده دا...
بی رتبگی . [ رُ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی رتبه . نداشتن مرتبه و رتبه . رجوع به رتبه شود.
بی رویگی . [ رَ وی ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی رویه .