بی
نویسه گردانی:
BY
بی . [ ب َی ی ] (ع مص ) (از «ب وی ») مشابه شدن غیر خود را در کردار. (منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة). مشابه شدن غیر پدر خود را در کردار. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
بی مهری . [ م َ ] (حامص مرکب ) بی صداقی . بی کابینی . رجوع به مهر و کابین شود.
بی مهری . [ م ِ] (حامص مرکب ) بی محبتی . (ناظم الاطباء) : دل من خواهی و اندوه دل من نبری اینْت بیرحمی و بی مهری و بیدادگری . فرخی .ز من مست...
بی مهلت . [ م ُ ل َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مهلت ) عاجل . عاجلة. (منتهی الارب ). رجوع به مهلت شود.
بی ندیم . [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + ندیم ) تنها. بی همدم . بی یار : بر بستر خاک بی ندیم و همراز و خود خداوند کشور و امیر لشکر بود.(ترجمه ٔ تاریخ...
بی نشاط. [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + نشاط) کسل . بیحال و پژمرده : بوسهل گفت بی نشاطی کاری نیفتاده است .(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 604)...
بی لطفی . [ ل ُ ] (حامص مرکب ) نامهربانی . بی محبتی . || بی ظرافتی . || ناپسندی . (ناظم الاطباء).
بی لگام . [ ل ُ / ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + لگام ) بی لجام . آنکه لگام ندارد. || کنایه از بداخلاق . || کنایه از بی اعتدال . || کنایه از آن...
بی مادر. [ دَ ] (ص مرکب ) (از: بی + مادر) که مادر از دست داده باشد. که مادر ندارد. که مادر او مرده باشد. در تداول فارسی زبانان یتیم : یَتم ، ...
بی مالک . [ ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + مالک ) بی صاحب . (ناظم الاطباء). بی خداوند.
بی مالی . (ص مرکب ) فقر. نداشتن ثروت و مال . تهیدستی . ناداری : شد ز بی مکسبی و بی مالی ملک شه از مؤدیان خالی .نظامی .