اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی بی

نویسه گردانی: BY BY
بی بی . (اِ) زن نیکو و خاتون خانه را گویند.(برهان ). اشکاسمی «بی بی » ۞ ، طبری «بی بی » ۞ ... اصلاً از ترکی شرقی است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). زن نیکو و کدبانوی خانه . (آنندراج ) (انجمن آرا). خاتون . (منتهی الارب ). زن نیکو. (اوبهی ). خانم . خاتون . خدیش بانو. کدبانو. بیگم . سیده آغا. ستی . (یادداشت بخط مؤلف ):
با زنش گفت خواجه کی بی بی
دل بر این نه که در جهان کیبی .

هاتفی .


شیوه ٔ اهل زمانه پیشه کن بگزین غلام
در حضر خاتون و بی بی در سفر اسفندیار.

انوری (از آنندراج ).


|| مادربزرگ . مادر مادریا مادر پدر. جده . (فرهنگ فارسی معین ). || بزر. تخم نوغان . (یادداشت بخط مؤلف ). || صورتی از صور ورق قمار. ورقی از قمار که بر آن صورت زنی منقوش است . (یادداشت بخط مؤلف ). در بازی ورق (گنجفه )، ورقی است که صورت زن (ملکه ) بر آن منقوش است . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
بی جان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بی حیات شدن . بی روان گردیدن : بسا دشمنا کز تو بی جان شده بسا بوم و بر کز تو ویران شده . فردوسی .وگر آز ورز...
بی غم کردن . [ غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوشحال کردن . شادمان ساختن . بی اندوه کردن : بکوشید تا رنجها کم کنیددل غمگنان شاد و بی غم کنید. فردوس...
بی کار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عزل کردن . معزول کردن . (از یادداشت مؤلف ). از کار برداشتن . از عمل پیاده کردن .
بی کار گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بی کار شدن . || بی کار شغل گردیدن . رجوع به ترکیبات بی کار شود.
بی نیاز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مستغنی کردن . (ناظم الاطباء). توانگر کردن . غیرمحتاج کردن . اغناء. (منتهی الارب ) : اگر ازمن تو بد نداری ب...
بی نیاز گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بی نیاز شدن . مستغنی شدن . توانگر گشتن . غیرمحتاج شدن . کنوب . (منتهی الارب ). غنی . غناء. (یادداشت مؤلف )...
بی نیاز آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) بی نیاز شدن . به بی نیازی رسیدن . استغناء. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (المصادر زوزنی ) : گر بدان چاه ...
بی نماز شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تارک الصلوة شدن . || خون دیدن . سر شستن . عذر دیدن . عذر شدن . حایض گشتن . (یادداشت مؤلف ). قاعده شدن ...
خیمه ٔ بی در. [ خ َ / خ ِ م َ / م ِ ی ِ دَ ] (ترکیب وصفی ) کنایه از فلک . کنایه از آسمان : بی زاد مشو برون و مفلس زین خیمه ٔ بی در مدور.ناصرخسرو...
پرس بی پی تک . [ پْرِ / پ ِ رِ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ نوعی از بوزینگان از اقسام فرعی سمنوپی تک به رنگ خاکستری و موی سر آنها به شکل کاکل ...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۵ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.