پخ
نویسه گردانی:
PḴ
پخ . [ ] (اِ) پالایش آب بود و ره آب را نیز گویند. (اوبهی ).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
پخ . [ پ َ ] (اِ صوت ) پیشت ! لفظی که در ماوراءالنهر بدان گربه را رانند. آوازی که بدان گربه را بیرون کردن خواهند. کلمه ای است که سگ و گرب...
پخ . [ پ ِ ] (اِ صوت ) پَخ . آوازی که بدان خرگوش و نوع او را رمانند. کلمه ای است که سگ و گربه را بدان برانند. (برهان ).- به او پخ کنند ز...
پخ . [ پ ُ ] (اِ) بزبان خراسان براز را گویند یعنی سرگین آدمی و غیره ... و از لغات ترکی به ثبوت میرسد که لفظ ترکی است . (غیاث اللغات ).
پخ پخ . [ پ َ پ َ ] (صوت ) پَه پَه . بَه بَه . خوش خوش . بَخ بَخ . آفرین . طوبی لک . مرحبا بک .
در لهجه محدوده ازغندِ مهولات ( خراسان رضوی ) به معنی « قلقلک» است .
پخ پخو. [ پ َ / پ ِ خ ْ پ َ / پ ِ ] (اِ)پِخلوُچَه . پِچلیچه . غلغلیچ . غلملیچ . (رشیدی ). غلفچ . غلمچ . قلفچه . غلغلک . غلغلی . و آن چنانست که انگش...
پخ پخ کردن . [ پ ِ پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول اطفال ؛ بریدن چنانکه سر مرغ و گوسپند و جز آن را.
پخ زنی لوله لبهسازی انتها و گوشه لوله است. وقتی انتهای لوله به میزان مشخصی لبه سازی میشود، این عمل را پخزنی مینامند. فرایند پخزنی برای آماده سازی...