اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پس

نویسه گردانی: PS
پس . [ پ ُ ] (اِ) مخفف پسر، چه پسر به ضم «پ » باشد چنانکه در سامی معرب بنظر رسیده . (فرهنگ رشیدی ). پور. ابن :
آن کرنج و شکرش برداشت پاک
واندر آن دستار آن زن بست خاک
این زن از دکان فرودآمد چو باد
پُس فلرزنگش بدست اندر نهاد.

رودکی .


جز بمادندر نماند این جهان کینه جوی
با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا.

رودکی .


نخستین کی نامدار اردشیر
پس شهریار آن نبرده دلیر.

دقیقی .


بیامد پس از سروران سپاه
پُس تهم جاماسب دستور شاه .

دقیقی .


پس آگاه کردند زان کارزار
پس شاه را فرخ اسفندیار.

دقیقی .


پُس شاه لهراسب گشتاسپ شاه
نگهدار گیتی سزاوار گاه .

دقیقی .


بیامد پس او گزیده سوار
پس شهریار جهان نیوزار.

دقیقی .


بیامد نخست آن سوار هژیر
پس شهریار جهان اردشیر.

فردوسی .


آنگه رزبانش را بخواند دهقان
دو پسر خویش راو دو پُس رزبان .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
پس کار بنشستن . [ پ َس ِ ب ِ ن ِ / ن ْ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) ترک مقصود خود کردن و از کار درگذشتن . (سراج اللغات از غیاث االلغات ).
حساب پس انداز. [ ح ِ ب ِ پ َ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حسابی مخصوص که در بانکها برای تشویق مردم به صرفه جوئی و پس انداز کردن و ثروت اند...
حساب پس دادن . [ ح ِ پ َ دَ ] (مص مرکب ) روشن کردن حسابدار وضع معاملات را برای مسئول خود. || توضیح دادن و دلیل آوردن برای اعمال . روز ق...
پس و پیش کردن . [ پ َ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر جا دادن بصورتی که آنچه پیش است بعقب برند و عقب را پیش آرند. || ... مردم را برکنار ک...
پس گوش افکندن . [ پ َ س ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فراموش کردن باشد. (برهان قاطع). فراموش کردن . (فرهنگ رشیدی ). گذراندن هنگام در کا...
پس پشت افکندن . [ پ َ س ِ پ ُ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب )فراموش کردن . اِظهار. اظّهار. تظهیر. || ترک گفتن . مهمل گذاردن . اهمال کردن . از دست نهاد...
پس پشت افکنده . [ پ َ س ِ پ ُ اَ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) فراموش کرده شده . || ظِهْری ّ.
پس پشت گذاشتن . [ پ َ س ِ پ ُ گ ُ ت َ] (مص مرکب ) بعقب گذاشتن : پس پشت گذاشتن دشمن را.
حساب پس گرفتن . [ ح ِ پ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ۞ وادار کردن مسئول یک بنگاه حسابدار را به روشن کردن حساب .
تاوان پس دادن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) غرامت دادن . || عوض دادن مهمانی و یا چیز دیگر را: فلان تاوان بکسی پس نمیدهد، یعنی همیشه دست بگیر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.