گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پی نویسه گردانی: PY پی . [ پ َ ] (اِ) پایه . قائمه : که خاک منوچهر گاه من است پی تخت نوذر کلاه من است . فردوسی .کسی کش پدر ناصرالدین بودپی تخت او تاج پروین بود.فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۶۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی پی پینگ پی پینگ . [ پ ِ پی ] (اِخ ) ۞ نام قدیم پِکن پایتخت قدیمی چین . امروزه کرسی (هوپه )، در جوار دیوار عظیم چین ، دارای 800000 تن سکنه و رصدخا... پی برپی پی برپی . [ پ َ / پ ِ ب َ پ َ / پ ِ ] (ق مرکب ) قدم برقدم . اثر قدم بر اثر قدم ، و آن کنایه از متعاقب رفتن است . (آنندراج ). پی درپی پی درپی . [ پ َ / پ ِ دَ پ َ / پ ِ ] (ق مرکب ) ۞ پیاپی . یکی پس دیگری . متواتر. علی الاتصال . (آنندراج ). مسلسل . دَمادَم . متعاقب یکدیگر. متتاب... پی سپید پی سپید. [ پ َ / پ ِ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) شوم قدم . (غیاث ). عقب . (حبیش ) (مهذب الاسماء). پی پیسترل پی پیسترل .[ رِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ نوعی شب کور کوچک و قهوه ای رنگ با گوشهای کوچک و نوک تیز.خفاش . در آسیا و اروپا و شمال آفریقا فراوان است . پی اندرپی پی اندرپی . [ پ َ / پ ِ اَ دَ پ َ / پ ِ ] (ق مرکب ) یکی بدنبال دیگری . متصل . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 255). پیاپی . پی پی خاتون پی پی خاتون . (اِخ ) نام محلی در 204500گزی بوشهر میان بطانه و بندر دیر. پی در پیبودن این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. ز پی ز پی . [ زِ پ َ / پ ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) مخفف از پی . از عقب . پس از. بدنبال . در عقب . برای . بجهت . ازبهر : بر همه شاهان ز پی این جمال قرع... پی نا قسمی نرم تن دریائی است که رشته هائی تارمانندِ بیسی ، byssi نامش به محلهائی خاص از بستر دریا ریشه می اندازد. از پی نا گوشت و مروارید می یافتند و ب... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۲۷ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود