اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیش

نویسه گردانی: PYŠ
پیش . (اِ) برگ درخت خرما. (جهانگیری ). برگ خرما (لغت بلوچ در چاه بهار و نیک شهر). شاخ درخت خرما. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بگفته ٔ رشیدی لیف خرما، اما در اکثر نسخ پیشن و پیشند است . (انجمن آرا). عباب . || پیس . (برهان ). خرمای ابوجهل . (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
سر پیش انداختن . [ س َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) سر فروافکندن . سر بزیر انداختن : نخواهی که باشی چو دف روی ریش چو چنگ ای برادر سر انداز پیش .سعدی .
کار پیش افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مؤلف آنندراج آن را مرادف کار از پیش رفتن گرفته ولی کار پیش افکندن متعدی است و این معنی لازم...
دست پیش آوردن . [ دَوَ دَ ] (مص مرکب ) دست زدن . شروع کردن : که این نامه را دست پیش آورم ز دفتر بگفتار خویش آورم .فردوسی . || دست پیش کس...
دست پیش داشتن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) منع کردن . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) : هوس بر آتش وصل تو خویش رازده بوداگر حجاب نمیداشت دست پیش مر...
چشم پیش گرفتن . [ چ َ / چ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چشم پوشیدن و خجل شدن . (ناظم الاطباء).
پایش پیش نرفتن . [ ی َ ن َ رَت َ ] (مص مرکب ) دل او به اقدام آن امر رضا و گواهی ندادن .
خون از پیش بردن . [ اَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از کشتن کسی و از عهده ٔ جواب آن برآمدن . (آنندراج ) : ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد ک...
ادیان پیش از تاریخ، مجموعه ای از مدارک و اکتشافات ثبت شده از اعمال، تفکرات و رویدادهای دینی بشر را از آغاز پیدایش انسانسایان تا شروع عصر باستان، ارائه...
پس وپیش نگریستن . [ پ َ س ُ ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) یا پس و پیش نگه کردن . گذشته و آینده را بنظر داشتن . به قبل و بعد اندیشیدن . عاقبت اند...
جام پیش دهن بردن . [ ش ِ دَهََ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) قدح می سرکشیدن : روان گردید خوناب دلم از ساغر دیده به یاد لعل او چون جام می پیش دهن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.