اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیش

نویسه گردانی: PYŠ
پیش . (اِ) برگ درخت خرما. (جهانگیری ). برگ خرما (لغت بلوچ در چاه بهار و نیک شهر). شاخ درخت خرما. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بگفته ٔ رشیدی لیف خرما، اما در اکثر نسخ پیشن و پیشند است . (انجمن آرا). عباب . || پیس . (برهان ). خرمای ابوجهل . (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
پیش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بجلو انداختن . راندن بجانب مقابل . راندن دسته ای از مواشی ودواب و بردن بجانبی که خود میرود. پیش انداختن ....
پیش‌درآمد فُرمی ضربی در موسیقی ایرانی است که قبل از درآمد یک دستگاه یا آواز اجرا می‌شود و به همین دلیل پیش‌درآمد خوانده می‌شود. پیش‌درآمد معمولاً در ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
عرض نمودن
به مجموعه کارهایی که با بهره گیری از منابع(زمان، مالی، انسانی و...) محدود و به گونهٔ مستمر و هدفدار برای رسیدن به یک هدف از پیش ویژه‌شده انجام می‌پذیر...
پیش گشاده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که قسمت قدامی وی گشاده باشد. که قسمت جلوی آن نابسته باشد. مقابل پیش بسته . طبة؛ جامه ٔ پیش گشاد...
پیش کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بسوی خود کشیدن . نزدیک آوردن . بخود نزدیک کردن . مقابل پس زدن : با دست پس میزد و با پا پیش میکشید. رج...
پیش کدکان . [ ک َ ] (اِخ ) نام محلی بخراسان در هشت فرسنگی بیرجند و بدانجا معدن مس باشد. (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 41). اما در فرهنگ جغرافی...
پیش قراولی . [ ق َ وُ ] (حامص مرکب ) عمل پیش قراول .
پیش فکندن . [ ف َ / ف ِ ک َ دَ] (مص مرکب ) پیش افکندن . رجوع به پیش افکندن شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.