تب
نویسه گردانی:
TB
تب . [ ت َب ب ] (ع مص ) هلاک شدن و زیان کار شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). هلاکی . (دهار). زیان و هلاکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).تباً له ؛ هلاکی باد او را. الزمه اﷲ خسراناً و هلاکا؛لازم گرداند خدای تعالی هلاک او را. (از منتهی الارب ). || بریدن چیزی را؛ تب الشی ٔ. (منتهی الارب )(از ناظم الاطباء). تب الشی ٔ؛ قطعه . (قطر المحیط).
واژه های همانند
۱۱۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۰ ثانیه
تب برون رفتن .[ ت َ ب ِ / ب ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) لازم تب بردن است . (از بهار عجم ) (از آنندراج ). دور شدن تب : عشقی که صادق است بود ایمن ...
تب افسرده شدن . [ ت َ اَ س ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) افسرده شدن تب ، کنایه از کم شدن تب . (بهار عجم ). فرونشستن تب . (ناظم الاطباء). دور...
فهرست منابع طب سنتی (کتاب) ا تصویر گرفته شده توسط زرشک از یک نسخه خطی قدیمی از رساله قطب الدین شیرازی قرون/سدههای نخست/اول میلادی [ویرایش] • الحشایش ...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
مَد (اوستایی)
دُروپ (اوستایی: دْروو druv)
کایاژ (سنسکریت: کایَچیکیتسا)
آیور yurã (سنسکریت: آیوروِدَ)
وَگید ...
طب . [ طَب ب ] (ع اِمص ) رِفق . ملاطفت . و منه : مَن اَحَب َّ طَب َّ؛ هرکه دوست دارد کاری را، باید که آهستگی و نرمی کند و شتابزدگی نکند. (من...
طب . [ طَب ب / طِب ب / طُب ب ] (ع اِ) داروی اندام . داروی نفس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و فی المثل قرب طِب ٌ. و یروی طبّا. و الاصل ان ر...
طب . [ طِب ب ] (ع اِ) شهوت . خواهانی تن . || شأن . حال مرد. دَهر. خُوی . عادت . یقال : ماذاک بطبی ؛ ای بدهری و عادتی . (منتهی الارب ) (آنند...
طب . [ طِب ب ] (اِخ ) نام شهری است . رجوع به تب شود.
طب . [ طُب ب ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
جوینده طب - جوینده طب سنتی - طالب طب - آنکه در طبیعت با گیاهان دارویی به دنبال درمان بیماری میگردد.