اجازه ویرایش برای همه اعضا

طب

نویسه گردانی: ṬB
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
مَد (اوستایی)
دُروپ (اوستایی: دْروو druv)
کایاژ (سنسکریت: کایَچیکیتسا)
آیور yurã (سنسکریت: آیوروِدَ)
وَگید (سنسکریت: وَئیدیَکَ)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه
طب . [ طَب ب ] (ع اِمص ) رِفق . ملاطفت . و منه : مَن اَحَب َّ طَب َّ؛ هرکه دوست دارد کاری را، باید که آهستگی و نرمی کند و شتابزدگی نکند. (من...
طب . [ طَب ب / طِب ب / طُب ب ] (ع اِ) داروی اندام . داروی نفس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و فی المثل قرب طِب ٌ. و یروی طبّا. و الاصل ان ر...
طب . [ طِب ب ] (ع اِ) شهوت . خواهانی تن . || شأن . حال مرد. دَهر. خُوی . عادت . یقال : ماذاک بطبی ؛ ای بدهری و عادتی . (منتهی الارب ) (آنند...
طب . [ طِب ب ] (اِخ ) نام شهری است . رجوع به تب شود.
طب . [ طُب ب ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
جوینده طب - جوینده طب سنتی - طالب طب - آنکه در طبیعت با گیاهان دارویی به دنبال درمان بیماری میگردد.
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: آیورودا ãyurvedâ (سنسکریت: ãyurveda) فانکو آدینات 09163657861
طب سوزنی که به زبان چینی به آن جن جیو (ZHEN JIU) گفته می‌شود روشی است که با فروکردن سوزن‌های بسیار نازک به نقاط خاصی از بدن باعث تسکین درد و یا درمان ...
طب واژه ای عربی و سوزنی پارسی است؛ جایگزین پارسی این است: مَدسوزنی (مَد= طب؛ اوستایی)
طب النساء. [ طِب ْ بُن ْ ن ِ ] (ع اِ مرکب ) کتابی که خاصه معالجات امراض نساء در آن مذکور باشد. اشرف گوید : دردم از طب النساء دختر رز شد علاج ...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۲ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.