اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تخت

نویسه گردانی: TḴT
تخت . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بزینه رود در بخش قیدار شهرستان زنجان است که در هفتادهزارگزی جنوب خاوری قیدار و ششهزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 734 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار، محصول آن غلات و انگور و میوه است . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالیچه ، گلیم و جاجیم بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اورامان تخت . [ اَ ت َ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش زراب شهرستان سنندج . حدود و مشخصات آن بشرح زیر است : از طرف شمال بخش مریوان ، از جانب ...
تخت سلیمانی . [ ت َ ت ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) تختی که حضرت سلیمان علیه السلام بر آن نشسته در هوا می رفتند. (آنندراج ). در اساطیر آورده اند که تخت...
تخت حاجی بیک .[ ت َ ت ِ ب َ ] (اِخ ) قرارگاهی در هرات : هشتم ماه مبارک رمضان سنه ٔ 873 هَ . ق . موکب همایون خاقان منصور بخت و دولت همعنان ...
قلعه تخت طاوس . [ ق َ ع َ ت َ وو ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 41هزارگزی شمال زرقان و کنار شوسه ...
تخت نشینان خاک . [ ت َ ن ِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از پادشاهانست . (برهان ). پادشاهان . (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). ||...
پهلوان پای تخت . [ پ َ ل َ / ل ِ ن ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رئیس پهلوانان . پهلوان پهلوانان .
باغ تخت قراچه . [ غ ِ ت َ ت ِ ق َ چ َ ] (اِخ ) باغی به شیراز. رجوع به باغ تخت قاجاریه شود.
باغ تخت قراچه . [ غ ِ ت َ ت ِ ق َ چ َ ] (اِخ ) باغی به سمرقند که امیر تیمور به تقلید از باغ تخت قراچه ٔ شیراز در سمرقند ساخت . ابن عربشاه گو...
پوست تخت افکندن . [ ت َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوست تخت انداختن . مقیم شدن . لنگر انداختن . دیر ماندن .
پوست تخت انداختن . [ ت َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) پوست تخت افکندن . دیر ماندن . مقیم شدن . لنگر انداختن .
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۴ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.