تک
نویسه گردانی:
TK
تک . [ ت َک ک ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پا سپر کردن کسی را تا سرش بشکند. || اثر کردن نبیذ در کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ صوت ) عمل تیک تاک در ساعت . (از دزی ج 1 ص 149).
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه
تک شیدایی. {تَ شِ}. (ا. مرکب). هم ارز فارسی برای مونومانیا=monomania در انگلیسی. (همبرابر های "تک سگالی" و "وسواس متمرکز" هم پیشنه...
تک ربودن . [ ت َرُ دَ ] (مص مرکب ) پیشی گرفتن در تاخت : ز گوران تک ربودم در دویدن گرو بردم ز مرغان در پریدن . نظامی .و رجوع به تک شود.
تک و تنها. [ ت َ ک ُ ت َ ](ترکیب عطفی ، ص مرکب ، ق مرکب ) در تداول عامه ، یکه وتنها. تمام تک . تنها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تک پراندن . [ ت َ پ َ دَ ] (مص مرکب ) عمل تک پران . تک پرانی . تک پرانی کردن . و رجوع به تک پران شود.
تک افتادن . [ ت َ اُ دَ ] (مص مرکب ) تنها واقع شدن . بزیر افتادن .- امثال :حسن نزاد و نمرد، از پشت بام تک افتاد و مرد . (یادداشت بخط مرحوم د...
کوچکترین یکای (واحد) زبان که دارای نقش دستوری و معنایی مستقل میباشد تکواژ یا علامت[۱][۲] نام دارد. هجاها و طول آنها نمیتوانند برای بازشناختن تکواژه...
پلتک چشمه: چشمهای است در جنوب شرقی روستای چمازکتی- (شهرستان شاهی یا قائمشهر) که زمینهای شالیزاری اندونبن و لرگندون روستای چمازکتی را آبیاری میکند...
پرس بی پی تک . [ پْرِ / پ ِ رِ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ نوعی از بوزینگان از اقسام فرعی سمنوپی تک به رنگ خاکستری و موی سر آنها به شکل کاکل ...
تک و پوی زدن . [ ت َ ک ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) تلاش کردن . جهد کردن . به هر دری زدن . بهر سوی روی آوردن : در طرف خراسان و عراق هنوز آتش فتن...
اَئورْوَتو دِرِزی تَکَ : (اوستایی) اسب تندرویی که یکنواخت می دود