تلف
نویسه گردانی:
TLF
تلف . [ ت ُ ] (اِ) کثافتی که از شپلیدن انگور و امثال آن بماند. (شرفنامه ٔ منیری ). آنچه از انگور و جز آن پس از خوردن باقی ماند که شایسته ٔ خوردن نباشد. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تلف . [ ت َ ] (اِ) ترف و قروت . (ناظم الاطباء).
تلف . [ ت َ ل َ ] (ع اِ) رایگان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || هلاک . (اقرب الموارد). هلاک و زوال و ویرانی وانهدام . (ناظم الاطباء). |...
تلف . [ ت َ ل َ ] (ع مص ) هلاک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نیست شدن . (آنندراج ).
تلف شدن . [ ت َ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ضایع وخراب شدن . نابود شدن . از دست رفتن : برکناره ٔ رود نیل پنبه کاشته بودیم باران بی وقت آمد و ت...
تلف کرده . [ ت َ ل َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) اسراف کرده . بربادداده . (ناظم الاطباء) : یک شب تأمل ایام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده ت...
تلف کردن . [ ت َ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ضایعو خراب کردن . نابود کردن . از دست دادن : چه سود از پشیمانی آید بکف چو سرمایه ٔ عمر کردی تلف . سعد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
طلف . [ طَ / طَ ل َ ] (ع ص ) رایگان . باطل . (منتهی الارب ). هدر. (منتخب اللغات ). یقال : ذهب دمه طلفاً؛ ای هدراً. (منتهی الارب ).
طلف . [ طَ ل َ ] (ع اِ) دهش . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). عطا. (منتهی الارب ). بخشش . (منتخب اللغات ). || (ص ) آسان . (منتهی الارب ) (منتخ...