اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثنگ

نویسه گردانی: ṮNG
ثنگ . [ ث َ ] (اِخ ) بمعنی ارتنگ است که نام کتاب صنایع و بدایع مانی نقاش باشد و ثنگ در اصل بمعنی نقش و نگار است . (برهان قاطع). رجوع به ارتنگ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
سنگ بن . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران . دارای 277 تن سکنه . محصول آنجا غلات ، سیب زمینی ، میوه جات . شغل اهالی...
سنگ زن . [ س َ زَ ] (نف مرکب ) ترازوی کم وزن . (غیاث ) (برهان ). ترازویی که یکسر آن کم وزن باشد. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). پله سبک...
سنگ سم . [ س َ س ُ ] (ص مرکب )که سم او از زفتی و سختی چون سنگ باشد : پس پای او شد که بنددش دُم خروشان شد آن باره ٔ سنگ سم .فردوسی .
سنگ سو. [ س َ ] (اِ مرکب ) ۞ مسن . سان . فسان . حجرالمسن . سنگی که با آن چاقو و کارد تیز کنند. (یادداشت بخط مؤلف ). سنگ ساب .
کف سنگ . [ ک َ س َ ] (اِ مرکب ) سنگی که با دست نگاهداشته و بدان چیزها را بروی سنگ صلابه کنند. و سنگی که بدان فندق شکنند. (ناظم الاطباء). ک...
گل سنگ . [ گ ُ س َ ] (اِ مرکب ) زنگی را که بر روی سنگ پیدا میشود و آنرا به عربی زهرالحجر ۞ و بهق الحجر و حزازالصخر گویند و حزاز بجهت آن میگو...
لب سنگ . [ ل َ س َ ] (ص مرکب ) خاموش . ساکت . (آنندراج ).
هم سنگ . [ هََ س َ ] (ص مرکب ) هم وزن . (برهان ): بازرگانان مصر آنجا روند و نمک و آبگینه و ارزیز برند و هم سنگ زر بفروشند. (حدود العالم ).ببینَدْ...
یک سنگ . [ ی َ / ی ِ س َ ] (اِ مرکب ) آن مقدار از آب که آسیاب را به گردش می آورد. (آنندراج ). آسیاگرد.
بازی هفت سنگ. آن هفت قطعه سنگ روی هم می چینند و یکی از بازی کنان آنرا با توپ می زند. سپس بقیه افراد سعی در آن دارند که سنگک ها را روی هم چیده بدون آن ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳۴ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.