جز
نویسه گردانی:
JZ
جز. [ ج َزز ] (ع مص ) فریز کردن موی و بریدن و کندن گیاه . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). بریدن مو و پشم و گیاه و درخت خرما و کشت و امثال آن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). بریدن مو و گیاه خشک . (شرح قاموس ). بریدن پشم از گوسفند. (تاج المصادر بیهقی ). || قطع کردن و آن معنی اصلی است . (از متن اللغة). || درودن کشت و بریدن خرما از نخل . (تاج المصادر بیهقی )(از اقرب الموارد) (از متن اللغة). درودن گندم و خرما و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جَزاز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (متن اللغة). جِزاز. (متن اللغة). || به وقت درو رسیدن خرمابن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة).جِزاز. جَزاز. (متن اللغة). || خشک گردیدن و رسیدن خرما. (از متن اللغة) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). جُزوز. (از متن اللغة) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِ) پاره ای از شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (شرح قاموس ).
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) ابن ضرار غطفانی . مرزبانی در معجم خود او را از شعرای مخضرم دانسته و گفته است : او عمربن خطاب را رثا کرده است . (از ا...
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) ابن عامر. صحابیست . (از تاج العروس ).
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ )ابن عباس . از روات بود. وی همان جرول بن عباس است . رجوع به جرول بن عباس و الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
جزء. [ ج ُزْءْ] (اِخ ) عذری . از روات بود. وی همان جرول عذری است .رجوع به جرول عذری و الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
جزء. [ ج َزْءْ ] (اِخ ) ابن عمر. صحابیست . (از تاج العروس ).
جزء. [ ج َزْءْ ] (اِخ ) ابن عیاش . از اصحاب است . (از تاج العروس ).
جزء. [ ج َزْءْ ] (اِخ ) ابن کعب بن ابی بکربن کلاب . فرزند وی قیس پدر قبیله ای است . (از تاج العروس ).
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) ابن مالک اسدی . وی پسرعموی حضرمی بن ... بود و هر دو شاعر و از صحابه بودند. رجوع به الاصابة فی تمییزالصحابة در ذیل حضر...
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) ابن مالک . همان جرول بن مالک جحجبی است . وی از روات بود. رجوع به جرول بن مالک جحجبی و الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
جزء. [ج ُزْءْ ] (اِخ ) ابن معاویةبن حصن بن عبادةبن نزال بن مرةبن عبیدبن مقاعس بن عمروبن کعب بن سعدبن زید مناةبن تمیم تمیمی سعدی . وی عمو...