اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جزء

نویسه گردانی: JZʼ
جزء. [ ج َزْءْ ](اِخ ) ابن ضرار. یکی از سه پسر ضرار بود که هر سه تن شاعر بودند، گویند: وقتی ضرار درگذشت سه پسر بنامهای : شماخ و مزرد و جزء از خود بجا گذاشت . مادر آنان که ام اوس نام داشت خواست تا با مردی بنام اوس که شاعر بود ازدواج کند. روزی که برای خواستگاری بنزد ام ّاوس رفته بود فرزندان وی یک یک سررسیدند و هر کدام مصراع شعری بدینسان سرودند، اول شماخ آمد و چنین گفت :
ام اویس نکحت اویسا
پس از او مزرد گفت :
اعجبها حزارة و کیسا
وآنگاه جزء گفت :
اصدق منها لجبة و تیسا.

(از البیان و التبیین ج 3 ص 243).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) ابن مالک . همان جرول بن مالک جحجبی است . وی از روات بود. رجوع به جرول بن مالک جحجبی و الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
جزء. [ج ُزْءْ ] (اِخ ) ابن معاویةبن حصن بن عبادةبن نزال بن مرةبن عبیدبن مقاعس بن عمروبن کعب بن سعدبن زید مناةبن تمیم تمیمی سعدی . وی عمو...
جزء. [ ج َزْءْ] (اِخ ) ابن وهب . از اصحاب است . (از تاج العروس ).
1-جز joz این واژه در پهلوی اوز uz و جود jud بوده به معنی جدا، مگر، استثنا. 2- جزء (بخش، پاره)؛ این واژه عربی است و جمع آن اجزاء و جزئیات است؛ و همتای ...
این واژه ها عربی است و پارسی آنها این است: سامودیس (سنسکریت: سامودِسَ)
جزءً. [ ج ُ ئَن ْ ] (ع ق ) مقابل کلاً. از حیث پاره و بعضی و قسمت .
عم جزء. [ ع َم ْ م َ ج ُزْءْ ] (اِخ ) جزء سی ام ، یعنی قسمتی از قرآن کریم از سوره ٔ عم یتسائلون (سوره ٔ 78)تا پایان آن (سوره ٔ 114). این جزء ...
صورت جزء. [ رَ ت ِ ج ُزْءْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ریز حساب . صورت حساب که شامل ارقام ریز باشد.
جزء لایتجزی . [ ج ُ ءِ ی َ ت َ ج َزْ زا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ذرّه . جوهر فرد. اتم . و در اصطلاح فیزیک کوچکترین قسمت جسم که بتواند در ترکیب...
جزء الذی لایتجزی . [ ج ُ ئُل ْ ل َ لا ی َ ت َ ج َزْ زا ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) در اصطلاح جوهری است دارای وضع که در هیچیک از خارج و وهم و فر...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.