چی
نویسه گردانی:
CY
چی . (اخ ) نام سلسله ٔ دوازدهم سلاطین چین وآنان چهار تن بوده اند و نام پادشاه اول این سلسله گاودی بوده است (یعنی بلندمرتبه ). (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۱۰۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
قلنج چی . [ ق ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوچ تپه بخش ترکمان شهرستان میانه ، واقع در 15هزارگزی جنوب بخش و 10هزارگزی به شوسه ٔ میانه ...
کافه چی . [ ف ِ ] (اِ مرکب ) (از: کافه + چی ) صاحب قهوه خانه . قهوه خانه دار.
سلام
در حدود چهل و اندی سال قبل در روستائی زندگی میکردیم در اطراف قم . در آنجا به افرادی که گوسفندان و کلا دامهای نر را اخته میکردند برای چاق شدن ( ...
کسی که کورک (کرک) تجارت می کند. کورک، پشم نرمی را گویند که از بن موی بز بروید و آن را به شانه برآورند و ریسند و شال و امثال آن بافند و از آن تکیه و نم...
سبزه چی . [ س َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) نوعی زردآلو : و انواع فواکه زردآلوی سبزه چی و انبرود ملچی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 137).
سفره چی . [ س ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خوان دار. پیشخدمت . مقرب . که طعام قسمت کند بر سر سفره .
خیوه چی . [ خ ِ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس ، واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری گنبدقابوس . دارای 360 تن ...
گاری چی . (ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که گاری میراند. دارنده ٔ گاری . آنکه با گاری اشیاء را حمل کند.
گنده چی . [ گ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) رشیدی در ذیل گُنده آرد: کوفته که مدور و بزرگ ساخته در میان آتش اندازند، و گنده چی تصغیر آن یعنی گنده ...
گوری چی . (اِخ ) دهی است از دهستان انگدان بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 255000 گزی جنوب کهنوج و 5000 گزی شمال راه مالرو انگدان به بیاب...