اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چینی

نویسه گردانی: CYNY
چینی . (حامص ) چیدن در تمام معانی . رجوع به چیدن شود.
- اسباب چینی ؛ تهیه ٔ مقدمات عملی علیه کسی . توطئه .
- انگورچینی ؛ انگور چیدن .
- خبرچینی ؛ خبرگزاری . سخن چینی . نمّامی .
- دینارچینی ؛ برچیدن و جمع آوردن دینارهای پراکنده بر زمین .
- راسته چینی ؛ در اصطلاح حروف چینان و مطابع، چیدن صفحات بدون حواشی و پاورقی و زیرنویس و بدون گذاردن علامات و شماره ها در متن و حاشیه است . مرتب کردن حروف در صفحاتی که مشتمل بر متنی بدون حواشی و زیرنویس است .
- || در اصطلاح بنائی ، در یک رده قرار دادن آجرهای دیوار و بی پیشامدگی و فرورفتگی برآوردن آن .
- سنگ چینی ؛ محصور کردن محلی با سنگ . برآوردن دیواری یا بنایی یا دیوار چاهی با سنگهای خرد و درشت .
- کهنه چینی ؛ برچیدن کهنه و ژنده از کویها.
- لقمه چینی ؛ کهنه چینی .
- مقدمه چینی ؛ ترتیب دادن پیش درآمد کلام .
- نکته چینی ؛ مضمون های باریک و دقیق عنوان کردن . در کلام آوردن لطائف و دقایق مضامین .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
چینی . (ص نسبی ) از مردم چین . از چین . اهل چین : سرای تو پرسرو و پر ماه و پر گل ز یغمائی و چینی و خلخانی . فرخی .همه ترکان چین بادند هندوش...
چینی . (اِخ ) (خط...) چینی ؛ یعنی الفبایی که چینیان بکار می برند طبق روایات اختراع امپراطور چین «فوهی » است ، و هر حرف چینی اساساً متشکل از...
چینی . (اِخ ) (زبان ....) و لغت مردم چین این زبان مهمترین زبانهای گروه چین و تبتی و یکی از قدیمترین زبانهای زنده و زبانی است که بیش ...
چینی .(ص نسبی ، اِ) بافته . منسوج . گلیم منقش : ز مقراضی و چینی بر گذرگاه یکی میدان بساط افکنده بر راه .نظامی .
چینی . (ص نسبی ، اِ) چوب چینی . ۞ شبشینا. (دزی ). قطعات چوبی که به سرخی زند و آب جوشانده ٔ آن را چون داروئی در قدیم به کار بردندی وبیشت...
چینی . (ص نسبی ،اِ) نوعی ظرف شکستنی که از گل و به طرز مخصوص سازندو در کوره پزند. سفالینه ای لطیف که اول به چین کردندی و امروز در همه ج...
. نام پارسی چوبِ چینی čūbi čīnī ("ریشه چینی")، کوباچینی cobacīnī یا کوپاچینی copacīnī [کبابه چینی!] در سنسکریت نو کوب/چوب-چینی ;kub-čīnī) در...
نام میوه ای است در هندوستان شبیه به بهی عراق . (برهان ) (آنندراج ). به باشد و آن را بل نیزگویند و از آن مربا بپزند و آن را مربای بیل گویند.(فرهنگ جهان...
گل چینی . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفیورد شوراب بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 2500گزی جنوب ساری و 2000گزی ایستگاه راه آهن . هوای...
موی چینی . (حامص مرکب ) چیدن موی . موی چیدن . تراشیدن مو : قلندر کی شود منعم به این زینت قرینی هاسروکاری ندارد با ستردن موی چینی ها. سراج الم...
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.