گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حبیب نویسه گردانی: ḤBYB حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) و حبیب اﷲ،لقبی از القاب رسول اکرم صلوات اﷲ علیه : ملوک شرق و سلاطین چین بدو نازندچو از خلیل و حبیب اهل شام و اهل حجاز. سوزنی .و رجوع به تذکرة الاولیاء ج 2 ص 300 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اسدبن جاریةالثقفی ، نام یکی از اصحاب نبوی است . (قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به حبیب بن اُسَید شود. حبیب حبیب . [ح َ ] (اِخ ) ابن اسلم انصاری . ابن ابی حاتم او را یادکرده گوید: بدر را دریافته . ابوعمرو در ترجمه ٔ حبیب مولی الانصار گوید: برخی او را ه... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اسلم مولی آل جشم . صحابی بدری است . و از او روایت آمده است . حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اسلم . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب علی (ع ) شمرده . و ظاهر این سخن امامی بودن اوست ، لیکن مجهول الحال است . (تنقی... حبیب حبیب . [ ح َ ](اِخ ) ابن اسود. مصحف خَبیب است . رجوع بدانجا شود. (الاصابة ج 1 ص 318). و نیز رجوع به حبیب بن اسعد شود. حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اُسَیدبن جاریةثقفی . حلیف بنی زهره و برادر بنی نصر بود. وی از اصحاب پیغمبر و درروز یمامة کشته شد. ابوعمرو او را یاد ک... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اشتربن جحوان . رجوع به حبیب بن مطهر شود. حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس . یا ابن ابی اوس ثقفی . ابن یونس او را در شمار کسانی که جنگ مصر را دریافته اند آورده ، و چون از بنی ثقیف تا زم... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را ت... حبیب حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بدیل بن ورقاء خزاعی . خود و پدر و برادرش عبداﷲبن بدیل بن ورقا از صحابه اند. ابن شاهین او را یاد کرده . ابن عقدة حدیث ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۳۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود