حثام
نویسه گردانی:
ḤṮAM
حثام . [ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ حَثَمَة. حَثْمَة.
واژه های همانند
۱۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هصام . [ هََ ص ْ صا] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) او راست : التشریح .
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) عبدالرحمان افندی . یکی از علمای نامدار عثمانی است در دورسلطان محمدخان رابع مسند شیخ اسلامی را اشغال مینمود. پسر ...
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) عتیق . مصلح الدین مصطفی . او راست : حاشیه بر تلویح تفتازانی در شرح تنقیح الاصول .
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) محمدبن حسام الدین رومی حنفی . قاضی مکه بود و پس از عزل در شوال 1080 هَ . ق . درگذشت . او راست : تفسیرالقرآن تا س...
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) مصطفی بن حسام الدین حسین بن محمدبن حسام الدین برسوی رومی . مدرس حنفی که در 1035 هَ . ق . درگذشته است . او راست ...