اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حد

نویسه گردانی: ḤD
حد. [ ح َدد ] (ع مص ) دفع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || منع. بازداشتن از کاری . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || تیز کردن ، چنانکه کارد را با سوهان و سنگ و جز آن . || اندازه کردن . || تمیز دادن چیزی از چیزی . جدا کردن چیزی را از چیزی . پدید کردن .(از منتهی الارب ). || کناره ٔ چیزی پدید کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). || (اصطلاح منطق ) تعریف کردن . || خشم گرفتن بر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تیز کردن برکسی . (تاج المصادر بیهقی ). || حد بر کسی براندن . (تاج المصادر بیهقی ). حد زدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || جامه ٔ سوک پوشیدن زن در سوک شوی . جامه ٔ سوک پوشیدن زن بعد از وفات زوج . (از منتهی الارب ). || تیز گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پیوسته ماندن در آن و نگذاشتن آن را. (منتهی الارب ). || (اِمص ) تیزی . تندی . برندگی . (آنندراج ) :
بطول و عرض و رنگ و گوهر و حد
چو خورشیدی که درتابد ز روزن .

منوچهری [ در صفت شمشیر ممدوح ].


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حد مشترک . [ ح َدْ دِ م ُ ت َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جزئی که میان دومقدار بوده پایان یکی و آغاز دیگری بشمار آید، و باید مخالف هر دو مقد...
حد و حساب . [ ح َدْ دُ ح ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حد و اندازه . حد و مرز. حد و مر. حد و حصر. رجوع به حد به معنی اندازه شود.
حد نداشتن . [ ح َ ن َ ت َ ] (مص مرکب منفی ) بی نهایت بودن . بی حد بودن . مافوق حد و اندازه بودن . رجوع به حد به معنی اندازه شود : حد زیبائی ...
حد اردشیر. [ ح َدْ دِ اَدَ / دِ ] (اِخ ) سامان اردشیر. موسی خورن از قول ازفیرمیلین نقل می کند (بند77) پروبوس ، که بر یونانیها سلطنت میکرد، با ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حد الامکان. (عربی) تا آنجائی که ممکن است، تا آنجائی که شدنی است.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مرز تحمل
خارج از حد. [ رِ اَ ح َدد ] (ص مرکب ) ۞ بیرون از اندازه .
از حَد گذشته. هر عملی که از حدِ (= مرز) معمول، و یا معقول، گذشته باشد و یا بگذرد. رجوع شود به حد.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.