اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن

نویسه گردانی: ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ )ابن احمد شجری از وزرای دربار الراضی باﷲ عباسی بود و در خانه ٔ علی بن هارون بن علان یهودی جهبذ بر قرن الصراة سکونت داشت و چنان مردم و همسایگان را آزرده بود که چون ابومحمدبن جعفر حاکم بغداد شد و احمدبن شجری را بگرفت ، مردم ریختند و خانه ٔ او را آتش زدند. چند روز میسوخت و تهمت وی آن بود که میخواهد عبداﷲ پسر الراضی باﷲ را به خلافت بنشاند. (الاوراق صولی ص 204).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین سکونی کوفی . او راست : کتاب الحدیث . (ذریعه ج 6 ص 321).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین عربی معروف به ابن الشیخ حسبه جی حنفی درگذشته ٔ 1140 هَ . ق . او راست : معیارالدول و مسبارالملل در جغرافی ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین عرنی مدنی نجار. او راست : کتاب الحدیث . (ذریعه ج 6 ص 321).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین نوبختی . رجوع به حسن نوبختی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حمدان تغلبی . رجوع به حسن حمدانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حمدان . رجوع به حسن حمدانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حمدون . رجوع به حسن کاتب شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حمزةبن علی بن عبداﷲ مرعشی . رجوع به حسن مرعشی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حمزةبن محمد شیرازی . رجوع به حسن بلاسی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حمزه بن محسن موسوی نجفی . اجازه ای از وی به تاریخ 836 هَ . ق . و دیگری به تاریخ 862 هَ . ق . باقی است . (ذریعه...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.