اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن

نویسه گردانی: ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر سکاکینی . پدرش فاضل و شیعی بی غلو بود و خودش در رفض غلو کردو قاضی شرف الدین او را به جرم سب شیخین تکفیر کرد وبه حکم این قاضی در سوق الخیل گردن حسن را زدند (11 جمادی اول سال 744 هَ . ق .). (دررالکامنة ج 2 ص 34).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم بن عبدالسلام غماری مغربی (617 / 712 هَ . ق .). محدث و ساکن قاهره بود. (دررالکامنة ج 2 ص 19).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمدبن عبدالجبار، معروف به ابن حصینة. از درباریان آل مرداس در حلب بود (388 - 457 هَ . ق .). دیوان شعر ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد قرشی . رجوع به حسن سرحی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حسین مکی . رجوع به حسن سمرقندی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حمدان . از امرای حمدانی برادر سیف الدوله ٔ حمدانی در آغاز قرن چهارم در دربار عباسی بود و به امارت موصل ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعیدبن اسماعیل . رجوع به حسن عسکری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ )ابن عبداﷲبن سریل بن سعید. رجوع به حسن عسکری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی تبریزی . رجوع به حسن هشترودی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمد بخشی . رجوع به حسن بخشی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن عمر. رجوع به حسن تنوخی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.