اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن

نویسه گردانی: ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر سکاکینی . پدرش فاضل و شیعی بی غلو بود و خودش در رفض غلو کردو قاضی شرف الدین او را به جرم سب شیخین تکفیر کرد وبه حکم این قاضی در سوق الخیل گردن حسن را زدند (11 جمادی اول سال 744 هَ . ق .). (دررالکامنة ج 2 ص 34).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) سلیمان بن خالد حلی عاملی . در 802 هَ . ق . اجازه ای به حسین بن محمد حمویانی داده است و خود شاگرد محمدبن مکی شهید اس...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن زیاد طائی حلبی . ناظر لشکر حلب بود و در 768 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 16).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن سماعة. رجوع به حسن بن محمدبن سماعةبن مهران شود.
حسن .[ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن سواربن بابا بهنام ، مکنی به ابوالخیربن الخمار (381 - 489 هَ . ق .). مسیحی بود و مسلمان شد. او راست : «تدبیر المشایخ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن سهل بن نوبخت ، منجم . او راست : «الانواء». (ذریعه ج 2 ص 409) (قفطی ج 4 ص 400). و رجوع به خاندان نوبختی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن سهل بن عبداﷲ سرخسی ، کاتب و خطیب فصیح ، وزیر مأمون عباسی و پدر پوران زوجه ٔ مأمون بود و شعرا در مدح اوقصیده ها...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن السیوفی . رجوع به حسن حصکفی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن شاوربن طرخان . رجوع به حسن نفیسی شود.
حسن . [ ح َ س َ ](اِخ ) ابن الشجری . رجوع به حسن بن احمدالشجری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن شدقم . رجوع به حسن بن علی بن حسین بن شدقم شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.