حل . [ ح ِل ل ] (ع ص ، اِ) آنچه بیرون حرم است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (غیاث ) (آنندراج ).
-
اشهر حل ؛ مقابل ِ اشهر حرم . ماههای حلال . مقابل ِ ماههای حرام .
|| مرد بیرون آمده از احرام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (غیاث ) (آنندراج ). آنکه از حرم بیرون آید. (مهذب الاسماء). || حلال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان عادل ). نقیض حرام . (منتهی الارب ) (غیاث ). جواز. سوغ . روایی . (نصاب ). روا. بحل
: کس را بقصاص من مگیرید
کز من بحل است قاتل من .
سعدی .
|| نشانه . (منتهی الارب ) (غیاث ). هدف . || فرودآمده . (ترجمان عادل ). || گشایش سوگند بکفاره و استثناء. (منتهی الارب ) (غیاث ): گویند: یا حالف اذکر حلا. (منتهی الارب ). || وقت احلال یعنی وقت بیرون شدن از احرام . گویند: فعله فی حله و حرمه ؛ ای وقت احلاله و احرامه . (منتهی الارب ). || (مص ) بیرون آمدن از احرام . (غیاث ). || حلال شدن . (منتهی الارب ) (غیاث ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ).