خان
نویسه گردانی:
ḴAN
خان . (اِخ ) نام موضعی به اصفهان میباشد. یاقوت آرد: این کلمه عجمی الاصل است و در آن زبان اطلاق به منازلی میشود که سوداگران در راه بدان سکونت میکنند. کاروانسرای مشهور چنین است که ابواحمد محمدبن عبد کویة الخانی الاصفهانی بدانجا منسوب است ، ولی این شهرت صحیح نیست و ابواحمد منسوب به «خان لنجان » میباشد. زیرا «خان لنجان » شهر این ناحیه است . باری او مرد صالح و از بزرگان قوم بود. که به اصفهان آمد، و از اصفهانین و بغدادیین حدیث کرده و مرگش بسال 406 هَ. ق . اتفاق افتاد. (از معجم البلدان یاقوت حموی ).
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
ریزه خوان . [ زَ / زِ خوا / خا ] (نف مرکب ) که بدی گوید آهسته . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریزه خوانی شود.
فسون خوان . [ ف ُ خوا / خا] (نف مرکب مرخم ) فسون خواننده . فسونگر : دشمن از آن گل که فسون خوان بدادترس بر او چیره شد و جان بداد. نظامی .آن ف...
صورت خوان . [ رَ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه در بازار نشنید(و) صورتهای ملائکه و بنی آدم و معامله ٔ ایشان را در روز قیامت با هم از عذاب و ثواب ....
فارسی خوان . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) فارسی زبان . کسی که میتواند نوشته های فارسی را بخواند : ... تا چنانچ عربیت دانان از آن مستفید شوند فارسی ...
عزایم خوان . [ ع َ ی ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) افسونگر. کسی که عزیمه میخواند که لبلاب نیز گویند. (ناظم الاطباء). افسونگر. (آنندراج ) : عزائم خوان...
عزیمه خوان . [ ع َ م َ / م ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) افسون خوان . عزایم خوان . کسانی که مدعی بودند بر اینکه ارواح خبیثه را از اشخاص یا اماکن بوا...
سالار خوان . [ رِ خوا / خا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوانسالار باشد که سفره چی است و در هندوستان چاشنی گیر خوانند. (برهان ). بکاول و چاشنی گیر....
سفیده خوان . [ س َ دَ خوا / خا ] (اِخ ) دهی جزء دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 1307 تن سکنه و آب آن از چشمه و رود لیقوان...
خوان پنجم . [ خوا / خا ن ِ پ َ ج ُ ] (اِخ ) یکی از هفت خوان رستم که برکندن رستم هر دو گوش دشتبان را باشد. (یادداشت بخط مؤلف ).
خوان هفتم . [ خوا / خا ن ِ هََ ت ُ ] (اِخ ) یکی از هفت خوان رستم که در آن کشتن رستم است دیو سپید را.