اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خرم

نویسه گردانی: ḴRM
خرم . [ خ َ ] (اِ) بخاری که از روی آب گرم و زمینهای نمناک برمیخیزد. (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع). || [ خ ُ / خ َ ]؛ مهره ای باشد از شیشه سیاه و سفید و کبود که برای دفع چشم به دبر اطفال بندند و خرمک مصغر آن است . (انجمن آرای ناصری ) :
ترسم چشمت رسد که سخت خطیری
چونکه نه بستندخرمکت بگلو بر.

منجیک .


|| (اِخ ) بطور افسانه مرغزاری هم هست که در آنجا کوهی است و هر مطلبی که عرض کنند جواب آید، گویند چون سکندر ذوالقرنین فوت شد رومیان و فارسیان بر سر مدفن او گفتگو می کردند فارسیان می گفتند هر جا که فوت شده است دفن باید کرد و رومیان میگفتند جایی که مولد اوست دفن می کنیم . چون گفتگو بلند شد یکی از فارسیان گفت بفلان کوه باید رفت و سؤال کرد به هرچه جواب آید عمل نمود و چنان کردند. (از برهان قاطع).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
خرم . [ خ َ ] (ع اِ) بینی کوه . (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پوست تخم مرغ است که بجهت ادویه ٔ ع...
خرم . [ خ ُ ] (ع اِ) پشته و یا بینی کوه که جدا شده باشد از دیگری . || دماغه . (از لسان العرب )(از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (منتهی ال...
خرم . [ خ َ رَ ] (ع مص ) شکافته گردیدن دیوار بینی فلان . (از تاج العروس )(از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
خرم . [ خ ُ رَ ] (ص ) مخفف خُرّم . خندان . خوشوقت . شادمان . (از ناظم الاطباء) : خرم میزی که تا سبزی برآید. (ویس و رامین ).از تیغ او ولایت بدخو...
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (ص ) ۞ شادمان ، خوشوقت . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). مسرور. دلخوش . شاد. (ناظم الاطباء). شاداب . سرزنده . مقا...
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) لقب پدر حسین بن ادریس حافظ است . (منتهی الارب ).
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام روستائیست به جنب اردبیل . (معجم البلدان ). مولد بابک خرم دین در این قریه اتفاق افتاد و خرمیه اصحاب بابک منس...
خرم . [ خ ُ ] (اِخ ) نام کوههای کوچکی بوده است بکاظمیه . (از جوالیقی ص 131).
خرم . [ خ ُ ] (اِخ ) ظاهراً نام بیشه ای بوده است : نمایان شما را یکی مرغزارز شاهان پیشینگان یادگارورا خرم خواند جهاندیده پیربدو اندرون بیشه ...
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام یکی از پادشاهان آل بابر در هندوستان است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
« قبلی صفحه ۱ از ۱۳ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۸۹/۰۸/۰۵ Iran
0
0

خرم به معنی بخاری که از زمین مرطوب و سبزه زاری بر خیزد نشان میدهد سبز و خرم چرا معادل و مقارن هم به کار برده شده اند. در شهرستان مراغه روستای سر سبزی به نام خرمازد هست که لابد اصلش خرمزار ده بوده است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.