خوار. [ خ ُ وا ] (ع اِ) بانگ گاو. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ): بتازی خوار بانگ گاو باشد. (ترجمه ٔ طبری بلعمی )
: و خوار بقور و.... و صفیر طیور و بکاء بچگان . (جهانگشای جوینی ).
عجل جسد له خوار.
سعدی .
|| بانگ گوسفند. || بانگ آهو. || آواز تیر. (منتهی الارب ).