خواطر
نویسه گردانی:
ḴWAṬR
خواطر. [ خ َ طِ] (ع اِ) ج ِ خاطر. خاطرها. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). رجوع به خاطر شود : ... و خواطر بکنه آن نتواند رسید. (کلیله و دمنه ).
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
خاطر. [ طِ ] (ع اِ)آنچه در دل گذرد. (از منتخب ) (بهار عجم ) (خیابان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فکر. اندیشه . ادراک . (ناظم الاطباء). خیال . قری...
خاتر. [ ت ِ ] (ع ص ) غدرکننده و فریبنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
خوش خاطر. [ خوَش ْ / خُش ْ طِ ] (ص مرکب ) شادمان . مسرور. خرم . (ناظم الاطباء).
روشن خاطر. [ رَ / رُوش َ طِ ] (ص مرکب ) وقاد. (یادداشت مؤلف ). هوشیار.
زاد خاطر. [ دِ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) زائیده ٔ خاطر. رجوع به زاده ٔ خاطر شود.
خاطر عاطر. [ طِ رِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مجازاً اندیشه ٔ فیض بخش : من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم . حافظ.با عندلیب صبح کنم یا به ب...
بار خاطر. [ رِ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مخل صحبت ، واقف گوید : بار خاطر شدیم یاران راچو ثمر داد نخل یاری ما. (ازآنندراج ).و رجوع به مجموع...
بنه خاطر. [ ب ُ ن َ طِ ] (اِخ ) دهی از دهستان لیراوی بخش دیلم است که در شهرستان بوشهر واقع شده است . دارای 200 تن سکنه است . (از فرهنگ جغر...
خسته خاطر. [ خ َ ت َ / ت ِ طِ ] (ص مرکب ) غمناک . ناشاد. ملول . دلتنگ : فی الجمله سپاه و رعیت بهم برآمد... درویش از این واقعات خسته خاطر هم...
گل خاطر. [ گ ُ طِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ذهاب بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین واقع در 9500گزی شمال سرپل ذهاب و 4000گزی خاور راه فرعی...