خوون
نویسه گردانی:
ḴWWN
خوون . [ خ َوْ وو ] (اِ) بمعنی خاب وان است و آن چیزی است که در پیش طاق ایوانها از پاره های آجر و گچ بطراحی بندند تا عمارت را از آسیب باران نگه دارد و معنی ترکیبی آن نگهبان پس افتاده چه خاب بمعنی پس افکنده و وان بمعنی نگهبان است . (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). سرپناه . باران گریز.
واژه های همانند
۲۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
خون بند. [ خوم ْ ب َ ] (نف مرکب ) هر چیزی که خون را بند کند و سد نزف الدم نماید. (ناظم الاطباء).
خون دل . [ دِ ] (ص مرکب ) دل خون . خونین دل : بیا وز غبن این سالوسیان بین صراحی خون دل و بربط خروشان .حافظ.
خون دل . [ ن ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خونی متعلق به دل . || کنایه از شیره و عصاره ٔ دل . عصاره ٔ زندگی : خون دل شیرین است این می ...
خون روش. [ رَ وِ ] (اِ مرکب ) خونریزی. در انگلیسی Haemorrhage Bleeding.
گل خون . [گ ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به گل مختوم شود. (آنندراج ).
گل خون . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری شیراز و 2هزارگزی راه فرعی شیراز به خ...
هم خون . [ هََ ] (ص مرکب ) دو تن که قرابت نسبی دارند. (یادداشت مؤلف ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
جگر خون. {جِ گَ ر}. (ص. مر.). خونین جگر. ماتم زده. دل سوخته. اندوه گین ، غمگین. غمین. غم زده.
حریص-طمعکار-شخص خیلی طمعکار