داش
نویسه گردانی:
DʼŠ
داش . (ترکی ، اِ) در ترکی به معنی سنگ است . (غیاث ) تاش . || نیز به معنی «هم » است چنانکه در یلداش به معنی همراه . (از غیاث ). در ناظم الاطباء، معنی رفیق و همدم دارد؛ سبق داش ، همشاگرد و رفیق درس و هم مکتب . خواجه داش : هم خدمت . (ناظم الاطباء). || مخفف داداش ... رجوع به داداش شود. || خطابی که گروهی از مردم عامه را کنند و آنان غالباً زفت اندام و نیرومندتن و برتری جوی و خودکامه و بذال و جوانمرد و زودگذر، کم تعقل و سریعالتصمیم باشند؛ داش مشتی . رجوع به داش مشتی شود. || نیز معنی بخشش وانعام و هدیه در ناظم الاطباء بکلمه داده شده است .
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تیکمه داش . [ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قره پشلو است که در بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع است و 459 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
داش آلوجه . [ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 20هزارگزی شمال خاوری سقز. کنار رودخانه سقز. کو...
طاقچه داش . [ چ َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. واقع در 50هزارگزی شمال مشکین شهر و 50هزارگزی شوسه ٔ گرمی اردبیل . ...
داش مشتی . [ م َ ] (اِ مرکب ) (مخفف داداش مشهدی ) در تداول عامه دسته ای از مردم باشند با صفاتی خاص چون : حمیت ، شجاعت ، زورگویی ، تفوق طلبی ،...
داش فیشل . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمه شهرستان ماکو. واقع در 30هزارگزی شمال خاوری سیه چشمه و 8هزارگزی شمال خ...
داش تیمور. [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 3هزارگزی باختر مهاباد و 2 هزارگزی باختر شوسه ٔ مهاباد...
یومری داش . [ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو، واقع در 26هزارگزی شمال خاوری سیه چشمه ، با 200 تن سکنه ....
دلیک لی داش . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل واقع در 35 هزارگزی شمال اردبیل و 24 هزارگزی راه شوسه ٔ اردبیل به خیاو، با ...
قلعه قره داش . [ ق َ ع َ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین ، واقع در 20هزارگزی شمال ضیأآباد و 6هزارگزی ...
داش بلاغ کندی . [ ب ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 35هزارگزی جنوب باختری گرمی و 15هزارگزی شوسه ...