داش
نویسه گردانی:
DʼŠ
داش . (ترکی ، اِ) در ترکی به معنی سنگ است . (غیاث ) تاش . || نیز به معنی «هم » است چنانکه در یلداش به معنی همراه . (از غیاث ). در ناظم الاطباء، معنی رفیق و همدم دارد؛ سبق داش ، همشاگرد و رفیق درس و هم مکتب . خواجه داش : هم خدمت . (ناظم الاطباء). || مخفف داداش ... رجوع به داداش شود. || خطابی که گروهی از مردم عامه را کنند و آنان غالباً زفت اندام و نیرومندتن و برتری جوی و خودکامه و بذال و جوانمرد و زودگذر، کم تعقل و سریعالتصمیم باشند؛ داش مشتی . رجوع به داش مشتی شود. || نیز معنی بخشش وانعام و هدیه در ناظم الاطباء بکلمه داده شده است .
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۷ ثانیه
داش بلاغ مطلب . [ ب ُ م ُ طَل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 50هزارگزی شمال گرمی ، در مسیر شوسه ٔ ...
داش بلاغ مغار. [ ب ُ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ورگهان بخش هوراندشهرستان اهر. واقع در 27هزارگزی جنوب هوراند و 10/5هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیب...
داش بلاغ حاجی . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 22هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 11هزارگزی ...
داش تیمور کهنه . [ ت َ ک ُن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. واقع در 4/5هزارگزی باختر مهاباد و 3هزارگزی ...
داش بلاغ نوشیروان . [ ب ُ غ ِ شیرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 37هزارگزی باختر گرمی و 15هزارگزی شوسه ٔ...
قشلاق قیه داش باشی . [ ق ِ ق َ ی َ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 33 هزارگزی شمال خاوری آبش احمدلو و یک هزار...