دح
نویسه گردانی:
DḤ
دح . [ دَح ح ] (ع مص ) پهن کردن چیزی در زمین .(منتهی الارب ). چیزی در زیر خاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن با زن . گرد آمدن با زن .(از منتهی الارب ). || گردنی زدن . (منتهی الارب ). قفا زدن . || یقال دحاً محاً؛ ای دعها معها. (منتهی الارب ). || دح الطعام بطنه ؛ ملأه حتی یسترسل الی اسفل . (از اقرب الموارد). || دح فی الثری بیتاً؛ وسعه . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۷۸۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۱ ثانیه
پنج و ده . [ پ َ ج ُ دَه ْ ] (اِ مرکب ) معامله . سروکار : خردان و بزرگان فلک را بگه سعدجز با شه ما با دگران پنج و دهی کو؟سنائی .
ده برائی .[ دِه ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 7هزارگزی شمال باختری سی سخت . دارای ...
ده گل محمد. [ دِه ْ گ ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 24هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن...
ده قائید. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند بالا بخش سربند. واقع در 33هزارگزی جنوب باختری آستانه سر راه قدیمی بروجرد به اراک . دارای...
ده فراهی . [ دِه ْ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در پانزده هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 350 تن . ...
ده فشیان . [ دِه ْ ف َش ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چرام بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری چرام دارای 180 تن سک...
ده فارسی . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 26هزارگزی خاوری کرمان دارای 120 تن سکنه می باشد...
ده فیروز. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان . واقع در 36هزارگزی خاور بافت . سکنه ٔ آن 152 تن . آب آن از قنات ...
ده کلوخی . [ دِه ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 29هزارگزی شمال خاوری سکوهه . سکنه ٔ آن 133 تن ....
ده کانان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش زراب شهرستان سنندج . واقع در 32هزارگزی جنوب خاوری زراب . سکنه ٔ آن 85 تن . آب ...