دح
نویسه گردانی:
DḤ
دح . [ دَح ح ] (ع مص ) پهن کردن چیزی در زمین .(منتهی الارب ). چیزی در زیر خاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن با زن . گرد آمدن با زن .(از منتهی الارب ). || گردنی زدن . (منتهی الارب ). قفا زدن . || یقال دحاً محاً؛ ای دعها معها. (منتهی الارب ). || دح الطعام بطنه ؛ ملأه حتی یسترسل الی اسفل . (از اقرب الموارد). || دح فی الثری بیتاً؛ وسعه . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۷۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
ده داود. [ دِه ْ وو ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربندپایین بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 16هزارگزی جنوب باختری آستانه دارای 830 تن سکنه...
ده رحمان . [ دِه ْ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 5هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 144 تن . آب آن ...
ده دوان . [ دِه ْ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان . واقع در 44هزارگزی جنوب خاوری رزن . سکنه ٔ آن 188 تن . آب آن...
ده ررین . [ دِه ْ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم . واقع در65هزارگزی جنوب خاوری راین . سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن ا...
ده رستم . [ دِه ْ رُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در شش هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن . آ...
ده رشید. [ دِه ْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزابخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 34هزارگزی خاورلردگان . دارای 105 تن سکنه است . آب...
ده رشید. [ دِه ْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . واقع در48هزارگزی خاور سنندج . سکنه ٔ آن 325 تن . آب آن از چ...
ده زبانی . [ دَه ْ زَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی ده زبان . || پرحرفی و زیادگویی . (ناظم الاطباء). || کنایه از هرلحظه چیزی گفتن وبر حرف ...
ده زرگر. [ دِه ْ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور در 12هزارگزی باختر نیشابور. دارای 138 تن سکنه است . آب ...
ده زیره . [ دِه ْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان . واقع در 39هزارگزی جنوب خاوری کاشان . دارای 460 تن سکنه ا...