دح
نویسه گردانی:
DḤ
دح . [ دَح ح ] (ع مص ) پهن کردن چیزی در زمین .(منتهی الارب ). چیزی در زیر خاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن با زن . گرد آمدن با زن .(از منتهی الارب ). || گردنی زدن . (منتهی الارب ). قفا زدن . || یقال دحاً محاً؛ ای دعها معها. (منتهی الارب ). || دح الطعام بطنه ؛ ملأه حتی یسترسل الی اسفل . (از اقرب الموارد). || دح فی الثری بیتاً؛ وسعه . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۷۸۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۵ ثانیه
ده کشاورز. [ دِه ْ ک َ / ک ِ وَ ] (اِ مرکب ) کشاورز مقیم ده . روستایی که به کارکشاورزی اشتغال دارد. (یادداشت مؤلف ) : چو در کشت و کار جهان ب...
ده سلطان . [ دِه ْ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 15هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 15...
ده سلطان . [ دِه ْ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یاطری . واقع در بخش گرمسار شهرستان دماوند در 13هزارگزی خاور گرمسار. آب آن از حبله رود تأمین ...
ده سوخته . [ دِه ْ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فلاورد بخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 35هزارگزی جنوب لردگان . دارای 130تن سکنه است ....
ده سوخته . [ دِه ْ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 8هزارگزی شمال خاوری سکوهه : سکنه آن 1056 تن . ...
ده سلمان . [ دِه ْ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 36هزارگزی جنوب آستانه . دارای 706 تن سکنه ا...
ده شیخان . [ دِه ْ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان والانجرد شهرستان بروجرد. واقع در 16هزارگزی جنوب بروجرد. دارای 370 تن سکنه می باشد. آب...
ده شتران . [ دِه ْ ش ُ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میمند بخش شهر بابک شهرستان یزد. واقع در 30هزارگزی خاور شهر بابک . دارای 1104 سکنه می ب...
ده شریفا. [ دِه ْ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین شهرستان تهران . واقع در هزارگزی خاور ورامین .سکنه ٔ آن 386 تن . آب آن...
ده عباسان . [دِه ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلالوند بخش مرکزی کرمانشاهان . واقع در70هزارگزی جنوب کرمانشاه .سکنه ٔ آن 250 تن . آب آ...