دح
نویسه گردانی:
DḤ
دح . [ دَح ح ] (ع مص ) پهن کردن چیزی در زمین .(منتهی الارب ). چیزی در زیر خاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن با زن . گرد آمدن با زن .(از منتهی الارب ). || گردنی زدن . (منتهی الارب ). قفا زدن . || یقال دحاً محاً؛ ای دعها معها. (منتهی الارب ). || دح الطعام بطنه ؛ ملأه حتی یسترسل الی اسفل . (از اقرب الموارد). || دح فی الثری بیتاً؛ وسعه . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۷۸۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۱ ثانیه
ده گردان . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حبلرود بخش فیروز کوه شهرستان دماوند. واقع در32هزارگزی فیروزکوه . آب آن از حبلرود تأمین می شود.سکن...
ده ماهگل . [ دِه ْ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 15هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن . آب آ...
ده مجانی . [ دِه ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 14هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن . آب آ...
ده مجنون . [ دِه ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . واقع در یک هزارگزی باختر کرمانشاه . سکنه ٔ آن 450 تن ...
ده میرزا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش راین شهرستان بم . واقع در سه هزارگزی خاور راین . سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از قنات تأمین می شود....
ده محمدگل . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . واقع در چهارده هزارگزی شمال خاوری بنجار. سکنه ٔ آن 250 ...
ده مختار. [ دِه ْ م ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در چهارده هزارگزی شمال سکوهه . کنار شوسه ٔ زاهدان به زابل . سکنه ...
ده مختار. [ دِه ْ م ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در یک هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد نزدیک مرزافغانستان . سکن...
ده مرداس . [ دِه ْ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 42هزارگزی شمال خاوری ایذه . دارای 185 تن سکنه ٔ آن...
ده میلان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حتکن بخش زرند شهرستان کرمان . واقع در 67هزارگزی شمال خاوری زرند. سکنه ٔ آن 105 تن . آب آن ا...