اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درویش

نویسه گردانی: DRWYŠ
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) احمد قابض . از وزرا و رجال دولت تیموریان در هرات . وی ابتدا جزو اراذل عمال بود و به صاحب جمعی و قابضی قیام می نمود سپس ترقی کرد و امیر تومان دارالسلطنه ٔ هرات شد. در سال 911 هَ . ق . بوسیله ٔ خواجه صاین الدین علی دستگیر گشت و بندی گران بر پایش بستند ولی بر اثر سعایت بدخواهان بدستور سلطان بند را به پای صاین الدین بستند و منصب او را به درویش احمد سپردندو او در این منصب بدخویی و ستمکاری را به نهایت رسانید و سرانجام در ذی حجه ٔ سال 912 هَ . ق . بقتل رسید.رجوع به دستور الوزراء خواندمیر ص 453 تا 465 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حسین آباد درویش . [ ح ُ س ِ دِ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. در 30هزارگزی جنوب خاوری بیرجند.ناحیه ای است ...
درویش‌کش بزرگوار. ("ک" با آوای زیر، "ب" با آوای زیر، "ز" با آوای زیر، "ر" با آوای زیر، "و" با آوای زبر، )، (ا خ مرکب)، گورستانی است در روستای چمازکتی...
غلامحسین خان درویش . [ غ ُ ح ُ س َ ن ِ دَرْ ] (اِخ ) در سال 1251 هَ . ش .متولد شد. پدرش موسوم به حاجی بشیر از مردم طالقان بود که به موسیقی ...
پهلوان درویش محمد. [ پ َ ل َ دَرْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به درویش محمد... و حبیب السیر چ خیام ، فهرست ج 4 شود.
دره درویش عزیزآباد. [دَرْ رَ دَرْ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 26 هزارگزی جنوب باختری الیگودر...
برگ سبزیست تحفۀ درویش. (اصطلاح) عبارتی است که در موقع تقدیم یک هدیه (تحفة) به شخصی گفته می شود و یا در پاسخ به قدردانی شخص در یافت کنندۀ هدیه. «برگ سب...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.